چطور سرور ما را سر کار گذاشت ؟

راستش قرار بود این هفته در مورد کلاسهای اینترفیس و abstract صحبت کنم اما امروز که به محل کار آمدم متوجه شدم که شبکه اینترنت مشکل داره ، خلاصه ما هم شروع کردیم به بررسی مثلا کارشناسانه و زنگ زدیم به شرکت و خلاصه 3 ساعت تمام خودمون را الاف کرده بودیم که ای اینترنت ما چه مشکلی پیدا کرده تا اینکه

ناگهان نظافتچی از راه رسید و گفت مهندس جان امروز داشتم جارو می کردم ، یکی از کابلها در آمد من هم الکی گذاشتم پشت سرور ، ما هم که مونده بودیم چی باید بگیم یه نگاهی انداختیم به پشت سرور و تازه متوجه فاجعه خنده دار شدیم که ای بابا این کابل شبکه ما قطع شده ،

خلاصه اینقدر به بی سوادی خودمان خندیدم که واقعا داشتم دل درد می گرفتم .

واقعا توی این دنیای رایانه چقدر جای پیشرفت داره و من چقدر بی سوادم

بازگشت دوباره

خیلی وقت پیش وبلاگ خودم را ایجاد کردم ولی متاسفانه بدلیل گرفتاریها مدتی فراموش شد شاید هم گرفتاری نبود تنبلی بود ولی هر چه بود گذشت امیدوارم دوباره بتوانم وبلاگم را ادامه بدم و از خدا می خواهم توفیق خدمت به خلق خدا را به من عطا کند  

اندر احوالات برنامه نویسان

بعضی ها یه زمانی بیکارند صبح تا شب دعا می کنند خدا جون به ما کار بده فلان بده خدا هم دلش می سوزه ----استغفر الله---- و دعای آنها را مستجاب می کنه اما این پایان ماجرا نیست تازه دعوا سر حقوق شروع می شه حالا فرض کنیم مشکل حقوق حل کردند مثلا ۵۰۰ هزار

تومان در ماه اما بعد دعوا سر مرخصی و ساعت حضور و ذهاب و نهار و هزار حرف مسخره دیگه

عجب دنیایی همچ دعوا حسادت زورگویی

حالا ما اومدیم و همه رو حل کردیم ----شتر در خواب بیند پنبه دانه---

تازه کیفیت کار شروع می شه شما می خواهید یه جوری کار کنید کارفرما ورییس می خواهد

یه جوری دیگه

حالا بیا و درستش کن

بابا ول کن ما رفتیم